روی دیگــــر مـ.ـ.ـ.ـن . . .
تو تمام پناهگاه هایم را از من گرفتی . . . دیگر آرامش برایم یک رویاست . . . هر کجا که می روم رد پایی از تو و حضور توست . . . دیگر دریا آرامم نمیکند، چون به یاد روزی می افتم که پابرهنه باهم در کنار ساحل قدم زدیم و تو با لحن شیرینت برایم چه حرف ها که نزدی . . . دیگر سکوت آرامم نمیکند، چون در سکوت یادت با شدت بیشتری به من هجوم می آورد و مرا از پا می اندازد . . . تو کاری کردی که حتی نماز خواندن هم مرا به آرامش نمی رساند، چون به یاد نماز هایی می افتم که با هم میخواندیم . . . به یاد آرامش و خضوعت . . . به یاد قامت استوار و جذبه ی مردانه ات . . . به یاد ذکرهایی که از ته دل میخواندی . . . سجده که میکنم بار این همه خاطره روی شانه هایم سنگینی میکند، و آنجاست که دیگر اشک هایم بی اختیار سرازیر می شوند . . . خـــدایـــــــا . . . . کمکم کن . . . در این دنیای بزرگ فقط تو برایم مانده ای . . . مگر نه اینکه وقتی تو را دارم یعنی همه چیز را دارم؟ پس به دادم برس . . . او تمام زندگی من بود و به قول سهراب: "زندگی چیزی نیست که لب طاقچه ی عادت از یاد من و تو برود . . ." پس توکل می کنم بر تو . . . . . سلام دوستان! من این وبلاگ رو به تازگی درست کردم، البته اولین وبلاگم نیست . . . دست نوشته هام رو تو این وب می نویسم و امیدوارم که خوشتون بیاد و منو همراهی کنید!
قالب جدید وبلاگ پـ یـ چـ کـــ داتـــ نـ ت |